کتابمعرفی کتاب

پدربودن و فلسفه؛ سیر و سلوک پدری کردن

در این مقاله سعی داریم درباره‌ نقش پدری و تجربه‌ پدری کردن براساس کتاب «پدربودن و فلسفه» اثری جذاب از سه نویسنده‌ با نام‌های لون اس، نیس، مایکل دابلیو و آستن با ترجمه‌ محمد شکری بپردازیم. با ما همراه باشید تا بیشتر درباره‌ این تجربه‌ جذاب و نقش پدربودن بدانید.
اولین پرسشی که در ذهن همه‌ ما شکل می‌گیرد این مساله است که چرا روایت‌های پدرانه در مقایسه با روایت‌های مادرانه حضور کمتری در جوامع ما دارند؟
البته ما از این موضوع بسیار خرسندیم که مفهوم مادری و تجربیات مادرانه نسبت به گذشته بسیار موردتوجه قرار گرفته و حتی در رسانه‌ها به یک موضوع بسیار بحث برانگیز نیز تبدیل شده است. با این حال ما شاهد تعادل مناسبی برای هر دو نقش مهم نیستیم، به‌گونه‌ای که نه تنها از سوی مسئولان، رسانه‌ها و چارچوب‌های نظری موردتوجه قرار نگرفته بلکه حتی خود پدرها نیز از اهمیت این نقش و پرداختن به تجربیات خودشان غافل شده‌اند.
مترجم به‌عنوان تکمیل‌کننده‌ این موضوعات مثالی را آورده است که به درک بهتر از این عدم‌ تعادل کمک می‌کند: «اگر چند مادر را با هم در اتاقی قرار دهید، خواهید دید که عاشق تعریف کردن خود از دوران بارداری و به دنیا آوردن فرزندانشان نیز هستند حال اگر همان تعداد پدر را با هم در یک اتاق قرار دهید، حتی اگر تازه پدر شده باشند، کاملا این احتمال وجود دارد هیچ صحبتی از احساسی که برای اولین بار از بغل کردن فرزندانشان داشته‌اند به میان نیاید. شاید تاکید بر «هیچ صحبتی» کمی اغراق آمیز باشد اما مطمئن باشید که اختلاف فاحشی بین این زنان و مردان نیز وجود دارد.
این کتاب تلاش کرده تا گامی کوچک برای جبران این نقض اجتماعی نیز بردارد؛ از این رو شامل تاملات فلسفی، جامعه شناختی و روان شناختی درباره‎‌ وضعیت پدر بودن است که بدون نیاز به هیچ پیش زمینه‌ فلسفی جرقه‌ای را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. با این تفاسیر می‌توانیم این کتاب را محرکی برای اندیشه و تامل بیشتر روی هویت انسانی بدانیم که نشان می‌دهد ما به هویت شخصیتی خودمان نیز آگاه هستیم.
نویسندگان کتاب پدربودن با هدف اندیشیدن درباره‌ مسائلی مانند سبک‌های مختلف والدگری، معنای اصیل بودن یک پدر و پاسخ به پرسش‌های زیر به جمع آوری تجربیات مختلف پرداخته‌اند:
پدرها چگونه می‌توانند فرزندان خود را آزاد بگذارند تا ارزش‌های خود را انتخاب کنند و در عین حال ارزش‌ها را برای آن‌ها جا بندازند؟
هنر پروراندن یک شخص خوب شامل چه چیزهایی می‌شود؟
پدران دختردار چگونه می‌توانند با چالش‌های خاصی که برایشان رخ می‌دهند دست و پنجه نرم کنند؟
پدرها چگونه می‌توانند شور و شوق به عدالت اجتماعی را به تدریج برای فرزندانشان جا بیندازند؟
و پرسش‌هایی از این دست، پس با ما همراه باشید.

پدر بودن به چه معناست؟

تعریف عامیانه‌ای که برای این سوال در ذهن ما با توجه به سنت، فرهنگ و حتی حفظ بقا در گذشته شکل گرفته، این است که پدر نان‌آور و حامی خانواده، تکیه‌گاه و فردی فداکار است، اما این تمام پاسخ به این سوال نیست؛ امروزه با توجه به اینکه زنان هم ردیف مردان کار می‌کنند و مطالعات نشان داده که نقش پدران در تربیت فرزندان بسیار اهمیت دارد؛ با تعاریف دیگری از پدربودن نیز آشنا می‌شویم؛ بنابراین روز به روز شاهد پررنگ شدن نقش پدران در ترتیب و رفتارهای فرزندانشان هستیم که به جرات می‌توان گفت این پیشرفت چشمگیر حتی از ذهن پدر بزرگانشان گذر نکرده است.

بخش اول تاثیر پدر بودن

پدرزمان

در این بخش به مفهوم پدر زمان و پدر بودن اشاره شده است که در ادامه درباره‌ مفهوم آن نیز توضیحاتی را ارائه می‌دهیم. گاهی اوقات چنان درگیر گذشته و آینده هستیم که حتی همین زمان حال را نیز از دست می‌دهیم؛ به عنوان مثال پدر هنگامی که کارهایی برای فرزندان خود می‌کند مدام در آن لحظه افکارش به سمت دغدغه‌ها و کارهایی که باید انجام بدهد می‌رود و این اتفاق تنها سبب ایجاد دلهره و اضطراب و بعضا حتی ناکامی از لحظه‌ای را که با فرزندان خود بوده است، به همراه دارد که نویسندگان براساس تجربه‌ خود پیشنهاداتی را می‌دهند. بهتر است پدران در حال زندگی کنند؛ بدین ترتیب اگر مشغول به خواندن کتاب برای آ‌ن‌ها می‌باشند یا تلاشی برای سرگرم کردن فرزندان خود می‌کنند، در آن لحظه فقط به لذت بردن از این زمان فکر کنند تا حس بهتری را تجربه کنند و مهم‌تر اینکه احساس ناکامی نداشته باشند.

پدر بودن

در ادامه، استرنر درباره‌ی فرآیند جهت‌دهی به تمرکز خاطر نشان می‌کند که «اگر ما بر محصول نهایی تمرکز کنیم، ذهن ما بر آینده متمرکز خواهد شد، در حالی که اگر بر فرآیند درحال انجام تمرکز کنیم، ذهن ما در حال حاضر به سر می‌برد.» همچنین اشاره دارد که این موضوع را می‌توان از کودکان یاد گرفت در زمانی که آن‌ها مشغول خوردن بستنی قیفی هستند یا به تماشای برنامه‌ کودک مورد علاقه‌شان نشسته‌اند، تنها در آن لحظه به فعالیتی که انجام می‌دهند، فکر می‌کنند. علاوه بر این معتقد است که « تجربه‌ی ناشکیبایی، نگرانی و ناامیدی نشانه‌ای است از اینکه ما به جای فرآیند حاضر بر محصولی تخصص نیافته تمرکز کرده‌ایم و اشاره کرده است که این الگو دقیقا با بدترین لحظات من به عنوان یک پدر همخوانی دارد»

پدربودن چگونه زندگی شما را تغییر می‌دهد؟

جاودانگی!!! بی‌شک پاسخ بسیاری از مردان به هنگام پرسش درباره‌ هدف از پدرشدن می‌باشد که امروزه متوجه می‌شویم رایج‌ترین راه برای رسیدن به جاودانگی در بین مردم آوردن بچه بوده است. اما این سوال پیش می‌آید که چرا انتخاب مردم این راه ناموفق است؛ بسیاری از افراد بر این باورند که با بچه‌دار شدن قرار است فردی را شبیه به خودمان به این دنیا بیاوریم تا شاید در آینده همچنان از ما یاد شود و ما را به خاطر بیاورند. در حالی که افلاطون به راحتی این نظریه را نقض می کند؛ زیرا می‌داند که فرزندان عینا شبیه والدها نمی‌باشند؛ هر چند بخشی از شما را در خود دارند اما قطع به یقین این موضوع با گذشت نسل‌ها نیز کم‌رنگ‌تر نیز می‌شوند و حتی مسائل ژنتیکی نیز با افزایش نسل کاهش می‌یابند.
در ادامه مارک اشاره کرده‌ است که « پدربودن برای من نوعی انتقال به برهه‌ جدیدی از زندگی بود. انتقال از زندگی که در آن در درجه‌ اول فردی خود محور بودم، به زندگی‌ای که در آن پدر شدم.» از نظر من با تامل روی این حرف می‌توانید بهترین پاسخ را برای این سوال پیدا کنید.

پدربودن و معنای زندگی

برای توضیح درباره‌ این عنوان به بخشی از کتاب مراجعه می‌کنم. «پدربودن معنای زندگی من را شکل داده است. ماجرا از زمانی رخ داد که پسرم تنها 6 ماه داشت و من داشتم آن را تماشا می‌کردم و به یاد دارم که در آن زمان نگران چیزهای مختلفی در زندگی‌ام بودم: مسائل مالی، کارم و روابطم و … متوجه شدم که باید پوشکش را عوض کنم، برای همین او را به اتاقش بردم و وقتی داشتم عوضش می‌کردم برای اون شکلک‌ درآوردم تا بتوانم او را بخندانم و او خندید آنقدر خندید که از خود بیخود شد. در همان لحظه فهمیدم که تنها چیزی که برای من اهمیت دارد همین است که روی پسرم تاثیری مثبت داشته‌ باشم حتی اگر تمام مشکلات را می‌توانستم حل کنم باز هم به اندازه‌ کاری که در آن لحظه کردم مهم نبود.»
عشق از دیگر نکاتی است که در این بخش می‌توانیم به آن بپردازیم؛ به جرات می‌توان گفت پدرها عاشق ترین هستند هر چند که در بیان آن ضعف دارند. به عبارتی می‌توان گفت که شما با پدرشدن در واقع مهم‌ترین بخش خود را در بیرون از خود دارید که این موضوع در بعضی مواقع رنج زیادی را برای والدها به ارمغان می آورد.

بخش دوم اخلاق و سبک‌های والدگری

در این بخش متوجه می‌شویم که هدف اصلی کنترل فرزندان نیست بلکه کمک به آزاد شدن آن‌ها در اسرع وقت است؛ به عبارتی این بسیار اشتباه است که شما معیار و راه‌هایی را برای فرزند خود مشخص کنید و او را مجبور به اطاعت از آن‌ها نمایید. اگر قرار باشد فرزندان مثل ما باشند و ما مانند گذشتگان خود رفتار کنیم که به سادگی می‌توان گفت جامعه پیشرفتی نخواهد داشت؛ به عبارتی عدم توافق والد و فرزند و به چالش کشیدن یکدیگر از مهم‌ترین عوامل رشد به حساب می‌آید.
به گفته‌ جبران خلیل جبران « فرزندان مال فردا و ما مال امروز هستیم ما نمی‌توانیم فردا را در امروز حبس کنیم» با تاملی روی این جمله درمی‌یابیم که با سختگیری پدرسالارانه تنها باعث محدودیت و عدم شکوفایی فرزند خویش می‌شویم در حالی که می‌توانیم با سختگیری روی موضوعات کلی و حمایت بی دریغ خود، فرزندان شکوفا و سالم‌تری را داشته باشیم.
با مراجعه به یکی از مقاله‌های این کتاب توضیحات بیشتری را درباره‌ نحوه‌ ابراز احساسات نیز آورده‌ایم: این مقاله درباره‌ فرزندی است که از تجربیات رابطه‌ خود با پدری به شدت سختگیر که به هنگام ارتباط‌گیری با فرزندان خود بسیار محتاط و با فاصله بوده، می‌باشد و روایت را با این سوال عاطفی آغاز می‌کند که آیا پدر من اهل مراقبت کردن هست یا نه؟ در ادامه می‌گوید پدر من آدمی نیست که با ما احساس نزدیکی داشته باشد با این حال او به شدت مواظب ما بوده و در حد توان برای تامین نیاز‌های ما تلاش می‌کرده و در ادامه سوال دیگری را مطرح کرد که آیا پدر ما، ما را دوست داشته است؟ برای پاسخ به این سوال می‌توان گفت که عشق انواع مختلفی نیز دارد که بنا به موقعیت، شخصیت و نحوه‌ بروز احساسات نیز متفاوت نشان داده می‌شود.
متاسفانه آن‌چه که برای ما در رسانه‌ها و فضاهای دیگر از عشق تعریف کرده‌اند بسیار شبیه به «مادری کردن» است در حالی که ممکن است کاملا متفاوت از استانداردها و تعاریف رفتار کرد و باز هم به شدت عاشق بود. پس درگیر کلیشه‌هایی که برای ما معیار عشق و عاشق بودن را تعریف می‌کنند، نباشید؛ زیرا نحوه‌ بروز این علاقه برای هر فرد ممکن است متفاوت باشد که آگاه شدن به این موضوع بسیار اهمیت دارد.
به طور کلی رابطه احساسی با پدرها در اقصی نقاط مختلف پر از نگفته‌هاست در حالی که در رابطه با مادرمان از این دست مشکلات را نخواهیم داشت؛ با این حال در عین اینکه ممکن است اختلاف نظر و سلیقه بین والد و فرزند باشد نمی‌توان منکر این عشق عمیق در بین آن‌ها شد.

پدر بودن و فلسفه

بخش سوم خودت باش: پدربودن اصیل

در دیدگاه سنتی پدران تنها نقش نان‌آور خانه و رفع نیازهای مالی را به عهده‌دارند که ما در این بخش به این می‌پردازیم که یک فرد با وجود پدر بودن باز هم یک انسان است فارغ از هرگونه سمتی که دارد؛ بنابراین هیچ اشکالی ندارد که پدری غذا درست کند یا حتی به وقت داشتن احساس ناخوشایندی، احساسات خود را با گریه بروز دهد؛ بدین ترتیب چنان‌چه خود را از این موضوعات دور کنید و به سرکوب خودتان بپردازید؛ در واقع دیگر پدری واقعی نبوده‌اید یا به عبارتی «پدر واقعی کسی است که انتخاب‌های درست را به این خاطر برمی‌گزیند که واقعا خودش می‌خواهد آن‌ها را انتخاب کند.» زیرا در این مواقع به علت اضطراب بابت مسئولیتی که به گردنمان افتاده مدام نگاهمان به دیگران است که به ما بگویند چه کاری درست‌تر است.
به عنوان تکمیل کننده‌ این توضیحات لازم است بدانید که با آگاهی و برهم زدن تعاریف کلیشه‌ای نه تنها می‌توانید پدر خوبی باشید و از پدری کردن لذت ببرید بلکه می‌توانید روابط زیباتری با فرزندان خود داشته باشید تا در نتیجه افراد سالم‌تری را تربیت کنید.

مریم هوشمند

من مریم هوشمند هستم و علاقه ی زیادی به خواندن کتاب و افزایش اطلاعات عمومی دارم. در حال حاضر در دو بخش مورد علاقم کتابخوانی و مد و فشن فعالیت می کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا